نمیتوانم پروژه نیمفصل دوم سپاهان را لو بدهم!/ آمادگی پخشزنده فوتبال بانوان وجود دارد
تاریخ انتشار: ۱۶ آبان ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۶۳۵۳۷۵۴
" با شروع فصل نقلوانتقالات سوءاستفادهها از جایگاه سپاهان توسط برخی افراد ایجاد میشود تا خودشان را بزرگ جلوه دهند؛ با این وجود نمیتوانم ابعاد پروژه نیمفصل دوم سپاهان را توضیح بدهم اما از دو ماه گذشته استارت آن زیر نظر ژوزه مورایس زده شده است و البته با کمترین جابهجایی همراه خواهد بود "
به گزارش خبرنگار ایمنا، اواخر هفته گذشته، روز _چهارشنبه یازدهم آبانماه_ «محمدرضا ساکت» مدیرعامل باشگاه سپاهان در دفتر خبرگزاری ایمنا حاضر شد و علاوهبر بازدید از مجموعه ایمنا، پاسخگوی پرسشهای خبرنگاران این رسانه بود.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
بخش نخست صحبتهای مدیرعامل سپاهان روز _پنجشنبه دوازدهم آبانماه_ منتشر شد و در ادامه بخش پایانی گفتوگوی «محمدرضا ساکت» را با خبرگزاری ایمنا میخوانید.
سپاهان پرچمدار خواهرخواندگی با باشگاههای آسیایی و اروپاییمحمدرضا ساکت درخصوص تفاهمنامه همکاری و خواهرخواندگی با باشگاههای آسیایی و اروپایی اظهار کرد: سپاهان پرچمدار تفکر عقد قرارداد خواهرخواندگی در ایران است؛ دهه ۸۰ استارت این اقدام را با چونبوری تایلند زدیم که قبل از جام باشگاههای آسیا در سال ۲۰۰۶ به اصفهان آمد و بهعنوان یک حریف آسیایی از شرق با سپاهان یک بازی دوستانه به انجام رساند. همانزمان با باشگاههای العهد لبنان، العربی کویت و کشور برزیل این ارتباطات را برقرار کردیم، حتی تیمی از مربیانمان را به برزیل فرستادیم که برای پانزدهروز در آنجا آموزش دیدند؛ مربیان و کارشناسان مرد و زن در رشته هندبال را در ارتباط با واشاش مجارستان، برای دورههای آموزشی و دانشافزایی به این کشور فرستادیم.
وی درباره اقدام دوباره باشگاه سپاهان بعد از سالها در این زمینه افزود: پس از آن چندین سال دیگر این اتفاقات در ایران مرسوم نبود تا اینکه مجدداً به سپاهان آمدم، معتقد بودهام وقتی یک باشگاه میخواهد در جهان مطرح شود ارتباطات بینالمللی کمککننده خواهد بود. در روزهای اولیه که دوباره این راه را آغاز کردیم عدهای مدعی شدند از این تفاهمنامهها میلیونها نمونه وجود دارد؛ اما آقای سالاریان دفتر نمایندگی وزارتخارجه در اصفهان نقلقولی در این زمینه دارند که به من دائماً میگویند تنها تفاهمنامههایی که عملیاتی شده و برنامه از آن بیرون آمده تفاهمنامههای سپاهان با باشگاههای خارجی است.
مدیرعامل باشگاه سپاهان درباره اقدام سپاهان با باشگاههای خواهرخوانده و تاثیر آن روی پیشرفت اعضای سپاهان تصریح کرد: تاکنون با زنیت چند برنامه داشتهایم. تیم ۱۷ سالههای سپاهان و بازیکنان جوانی که اکثرشان تجربه سفر خارجی نداشتند به روسیه رفتند و در یک تورنمنت حضور پیدا کردند. یکی از برنامههایی که وجود دارد سفر تیم ۱۷ سالههای زنیت در اوایل آذرماه به اصفهان است که یکهفته در اینجا کمپ خواهد زد و چهار بازی مقابل تیمهای مختلف سپاهان انجام میدهد. تبادل میان دو باشگاه، کیفیت بچههای سپاهان و میداندیدگیشان را افزایش میدهد؛ در رده بزرگسالان نیز اولین اقدامی که انجام گرفت دوره دانشافزایی مربیگری در فوتبالپایه بود که یکهفته بهصورت غیرحضوری و یکهفته بهصورت حضوری در اصفهان برگزار شد و کارشناسان زنیت بهعنوان باشگاه موفقی که ششسال قهرمان روسیه بوده آمدند و مربیان زت و مرد سپاهان در آن کلاسها حضور پیدا کردند. با النجف عراق نیز پروژههای مختلفی داریم، تیم النجف در مقطعی که مردم شریف عراق میزبان زائرین اربعین بودند ۱۵ روز در اصفهان یکی از بهترین اردوها را پشتسر گذاشت، سپس تیم نوجوانان سپاهان به عراق اعزام شد و حتی با تیم بزرگسالان کوفه مسابقه داد که برای بچههای ما تجربه بزرگی بهشمار میرود، ضمن اینکه این ارتباطات در زمینههای مختلف همچنان ادامه خواهد داشت؛ هماکنون یک طرحی بهنام تورنمنت غدیر و همچنین اربعین وجود دارد که در دست بررسی است و میخواهیم سازماندهی کنیم.
محمدرضا ساکت همچنین از سایر برنامهها در این تعاملات گفت و خاطرنشان کرد: ارتباط خواهرخواندگی که با باشگاهها داریم به برنامههای متفاوت تبدیل میشود؛ با باشگاه پورتو پرتغال نیز این تفاهمنامه و تبادل وجود دارد، همچنین پیونیک ارمنستان نیز از ما دعوت کرده تا به ارمنستان برویم و احتمالاً سالآینده در برنامههایمان باشد. حتی تیم دختران زنیت دو ماه قبل قرار بود به اصفهان بیایند که بهخاطر تداخل با لیگبرتر فوتبال بانوان عقب افتاد. تیم فوتبال بزرگسالان آقایان زنیت نیز قرار بوده سال گذشته به اصفهان بیاید اما بهدلیل برنامهریزی لیگ برنامهشان به تعویق افتاد و همچنان حضور زنان و مردان دو تیم در دو کشور در دست اقدام است.
برخیها از نام سپاهان برای بزرگ جلوهدادن خودشان سوءاستفاده میکنندوی در پاسخ به این پرسش که شنیدههای مبنیبر جدایی یکی از مدافعان سپاهان و پیوستن مهدی عبدی از پرسپولیس به جمع طلاییپوشان تا چه حد حقیقت دارد و البته برنامه سپاهان برای نقلوانتقالات نیمفصل دوم چگونه است اینگونه واکنش نشان داد: زمانیکه فصل نقلوانتقالات آغاز میشود گمانهزنیها، خبرسازیها و حتی سوءاستفاده از جایگاه سپاهان توسط برخیها صورت میگیرد که برای بزرگ جلوهدادن خود سپاهان را بهعنوان یک مشتری خطاب میکنند و این ماجرا همیشه وجود داشته است؛ طبیعتاً نمیتوانم ابعاد پروژه نیمفصلمان را توضیح بدهم اما از دو ماه گذشته پروژه نیمفصل باشگاه سپاهان با یک تیم سازمانیافته به سرپرستی آقای مورایس آغاز شده است؛ ما کمترین جابهجاییها را داریم چرا که آقای مورایس به تمام بازیکنانش اعتقاد قلبی و کامل دارد و همه این بازیکنان بر اساس تفکرات وی انتخاب شدهاند.
مدیرعامل باشگاه سپاهان ادامه داد: برای میلاد زکیپور و یاسین سلمانی که دچار مصدومیت شدهاند آرزوی سلامتی دارم؛ بودند کسانیکه شتابزده درخصوص برخی بازیکنان سپاهان اظهار نظر کردند و بعد از گذشت چند هفته همه دیدند که بازیکنان ناشناخته چقدر خوب کار کردند و قضاوتها دربارهشان شتابزده و سرعتی بود.
برنامه سپاهان با نویدکیا سهساله بود اما وی به یکباره تصمیم به رفتن کردمحمدرضا ساکت در رابطه با دلیل و نحوه جدایی نویدکیا از سپاهان و دشواریهای هیئتمدیره این باشگاه برای انتخاب سرمربی و کادرفنی جدید خاطرنشان کرد: البته فراموش نکنید سپاهان یک شرایط سختی را پشتسر گذاشت. برای سال سوم برنامه ما در سپاهان ادامه همکاری با آقای نویدکیا بود؛ هیئتمدیره و مجموعه باشگاه این باور را داشتند که پروژه سهساله را با محرم نویدکیا پیش ببرد اما شخص آقای نویدکیا به یکباره اعلام کردند احساس میکنم شاید نتوانتم به تیم کمک کنم. البته اینهم جزو نقاط مثبت آقای نویدکیا است اما این مسئله یک موقعیت خیلیسختی را برای باشگاه سپاهان بهوجود آورد که باید سرمربی جدید را جایگزین آقای نویدکیا میکرد.
وی افزود: همین امر نیز باید با بررسی گزینهها صورت میگرفت و از همینرو یک پروژه سنگین شبانهروزی را برای هیئتمدیره ایجاد شد. از همراهیهای آقایان یوسفزاده، لطفی، پزشک و در آنزمان آقای افضل و همچنین میرحیدری نیز تشکر میکنم. حتی برخی شبها در باشگاه میخوابیدیم زیرا اختلاف ساعت ایران با اروپا و برزیل به گونهای بود که تعطیلی کار ما با آغاز فعالیتهای آنان همراه میشد. کار پیچیدهای داشتیم و از یک پروژه دشوار به این شرایط رسیدیم. اینگونه نیست که تیمی یکمرتبه دچار تغییرات در کادرفنی شود و بخواهد بهراحتی نفرات جدید جایگزین کند؛ باید فلسفه و برنامهریزی وجود داشته باشد، همچنین آقای طیبنیا و هیئتمدیره کارخانه نیز بر این باور بودند که باشگاه سپاهان یک برند معتبر ورزشی و جزو خواستههای عموم مردم اصفهان و حتی ایران است.
پروژه سپاهان برای نیمفصل دوم از دو ماه قبل آغاز شده استمدیرعامل باشگاه سپاهان با تاکید بر اینکه پروژه نیمفصل دوم از ماهها قبل استارت خورده اظهار کرد: در سختترین شرایط تیم بسته شد و بازیکنان به جمعمان اضافه شدند، کادرفنی را تکمیل کردیم و خوشبختانه مسیر رو به پیشرفتی داریم و آقای مورایس نیز همیشه بهمن اشاره میکند قدم به قدم باید جلو برویم. حتی وقتی درمورد برخی بازیکنان باهم صحبت میکنیم وی معتقد است که بازیکنان با شرایط تیم وفق پیدا میکنند و این اتفاق نیز هفته به هفته رخ میدهد. در این پروژه دو ماهه نیز هیچکدام از ابعادی که تاکنون مطرح شده درست نبوده و هرچیزی که قطعی شد از طریق روابطعمومی باشگاه رسماً اعلام خواهیم کرد.
محمدرضا ساکت درخصوص اینکه آیا سپاهان امسال جامی را کسب میکند یا خیر تصریح کرد: سه رقیب سنتی همیشه بودهاند؛ من میگویم سپاهان، استقلال و پرسپولیس! گلگهر نیز اضافه شده و تیمهای تراکتور و فولاد نیز قابلاحترام هستند و میتوانند مدعی قهرمانی باشند. لیگ امسال بسیار سنگین است و هدفگذاری سپاهان نیز موفقیت در جامهای پیشرو است که سه جام میشود: لیگبرتر، جامحذفی و سوپرجام!
کاملاً آمادگی پخشزنده اینترنتی فوتبال بانوان توسط سپاهان وجود داردوی در پاسخ به این پرسش که باتوجه به اعلام گلاره ناظمی مسئول برگزاری لیگبرتر بانوان مبنیبر پخشزنده اینترنتی فوتبال بانوان آیا سپاهان میتواند این امر را محقق کند یا خیر خاطرنشان کرد: کاملاً آمادگی پخشزنده اینترنتی بازیهای بانوان فوتبال سپاهان را داریم، خانم گلاره ناظمی نیز در جلسه قرعهکشی لیگبرتر صحبتی داشتهاند اما هنوز نامهاش را ابلاغ و ارسال نکردهاند. یکی از گلایههایی به بخش مدیریت فوتبال بانوان کشور دارم نیز درباره همین موضوع است؛ مسئول و متولی لیگ بانوان بیش از این باید تحرک داشته باشد. ما آمادگی و زیرساختهایش را داریم و دو سالی میشود که ایجاد کردهایم؛ اولین باشگاهی بودیم که شبکه اینترنتی راه انداختیم و تمام بازیهایمان در رشتههای مختلف آقایان پخش میشود و آمادگی پخش بازیهای بانوانمان را نیز داریم؛ حتی یکبازی را نیز سال گذشته از فوتبال بانوان پخش کردیم.
اگر دغدغه فوتبال بانوان را دارید به توسعه آن کمک کنید!مدیرعامل باشگاه سپاهان با اتمام حجت با مسئولان فوتبال بانوان درخصوص توجه بیشتر به این بخش ادامه داد: از همین تریبون میگویم خانم گلاره ناظمی شما در روز قرعهکشی لیگبرتر اعلام کردید که باشگاهها اجازه پخشزنده اینترنتی بازیهایشان را خواهند داشت پس چرا مجوزش را ابلاغ نمیکنید؟ مگر شما دغدغه فوتبال بانوان ندارید! توسعه فوتبال بانوان چگونه باید ایجاد شود؟ باشگاه سپاهان بنا بر توصیههای مقام معظم رهبری که تاکیدشان بر این بود ورزش بانوان باید مورد توجه باشد، بانوانش با رعایت عفاف و حجاب بر بلندای قلههای افتخار جهان ایستادند و همچنین طبق سفارش شرکت فولادمبارکه و باشگاه سپاهان در حوزه مسئولیتهای اجتماعی جنسیت زنان و مردان مورد توجه یکسان است؛ در همه رشتههایی که آقایان فعالیت میکنند بانوان نیز حضور دارند و برعکس. این نگاه و استراتژی راهبردی است که مجموعه سپاهان دارد.
محمدرضا ساکت با تاکید بر اینکه مسئولان فوتبال بانوان باید دغدغهمند باشند گفت: معتقدم باید در حوزه بانوان مدیرانی که مسئولیت میگیرند دغدغه، قوتعمل و پیگیریشان بیش از پیش باشد چرا که بالاخره در بخشی از فعالیتهای بانوان با تاخیری دهساله کارمان را شروع کردهایم، پس برای جبران این تاخیر باید انرژی بیشتری بگذاریم و سپاهان نیز از همینرو با جدیت بیشتری در حوزه بانوان فعالیت میکند؛ لازم است تاکید کنم بازی تیم فوتبال بانوان سپاهان در هفته اخیر نیز در ورزشگاه نقشجهان برگزار شد، من از خبرنگاران خانم خواهش میکنم همانطور که بعضاً در برنامههای آقایان حضور پیدا میکنند خواهران خودشان را فراموش نکنند.
وی در پایان بیان کرد: پارسال نیز این زمینه را برای دخترانمان فراهم کردیم، البته منتی نیست بلکه وظیفهمان است و هرجایی بتوانیم برایشان هرکاری انجام میدهیم. امسال اولین اعزام خارجی هندبال بانوانمان را انجام دادیم، دخترانمان تجربه بینالمللی را نداشتند و با افتخار اینکار را برایشان رقم زدیم و امیدوارم این اتفاقات همیشه ادامهدار باشد.
کد خبر 617235منبع: ایمنا
کلیدواژه: سپاهان تیم فوتبال سپاهان باشگاه سپاهان سپاهان اصفهان مدیر عامل سپاهان مدیرعامل باشگاه سپاهان محمدرضا ساکت تیم فوتبال بانوان سپاهان لیگ برتر فوتبال بانوان پخش زنده اینترنتی خبرگزاری ایمنا خواهر خوانده ها تفاهم نامه همکاری پورتو پرتغال زنیت روسیه النجف عراق شهر شهروند کلانشهر مدیریت شهری کلانشهرهای جهان حقوق شهروندی نشاط اجتماعی فرهنگ شهروندی توسعه پایدار حکمرانی خوب اداره ارزان شهر شهرداری شهر خلاق مدیرعامل باشگاه سپاهان پخش زنده اینترنتی فوتبال بانوان پروژه نیم فصل محمدرضا ساکت آقای نویدکیا باشگاه ها نیم فصل دوم آمادگی پخش هیئت مدیره تفاهم نامه برنامه ها لیگ برتر نامه ها دو ماه
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.imna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایمنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۳۵۳۷۵۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
عروس بزرگ امام : نمی خواستم ازدواج کنم، قصد داشتم به درسم ادامه بدهم و به کشورهای خارجی سفر کنم؛ اما..
معصومه حائری عروس امام خمینی و همسر شهید آیت الله سیدمصطفی خمینی صبح امروز پس از یک دوره بیماری دار فانی را وداع گفت. سایت جماران به همین مناسبت بخش هایی از گفتگو با عروس بزرگ امام را منتشر کرده است، که بدون دخل و تصرف در آن، در ادامه می آید؛ عروس ارشد امام خمینی، بانوی فاضله سرکار خانم معصومه حائری فرزند مرحوم آیتالله شیخ مرتضی حائری و همسر شهید آیتالله سید مصطفی خمینی علیرغم رنجها، سختیها و مشکلات فراوانی که در دورههای مختلف زندگی مخصوصا در روزگار تبعید حضرت امام که از غربت سر در میآورد و پس از آن با شهادت همسر و چشیدن مصائب این فقدان غمبار روبرو میشود اما همچنان مادر بودن و ستون خانه بودن در فقدان همسر را تجربه میکند و هیچ حادثهای در صراط مستقیم زندگی اخلاقی،فکری و اجتماعی او خللی ایجاد نمیکند و همچنان بر عشق خود نسبت به«مصطفی» و «امامِ مصطفی» استوار است و طعم شیرین روزهای با ایشان بودن را زمزمه میکند. مشروح گفتگوی حریم امام با معصومه حائری را می خوانید؛ *اگر درباره ازدواجتان با مرحوم حاج آقا مصطفی، خاطرات و نکاتی دارید بفرمایید. در واقع من نمیخواستم ازدواج کنم و قصد داشتم به درسم ادامه بدهم و به کشورهای خارجی سفر کنم؛ اما طبق رویه و روال خانوادههای سنتی، پدرم نظرش این بود که من ازدواج کنم و من هم قبول کردم و مرحوم حاج آقا مصطفی هم چون به پدرم علاقه داشت، از من خواستگاری کرد و پدرم نیز به جهت اعتمادی که به امام و حاج آقا مصطفی داشت جواب مثبت داد؛ اما مادرم گفت موافقت شما کافی نیست و خود دختر هم باید قبول کند و شما با این که این دختر هنوز آقا مصطفی را ندیده است، چطور با ازدواج اینها موافقت کردید؟! پدرم آدرس محل مباحثه حاج آقا مصطفی را به ما داد و گفت فردا با هم به محل بحث حاج آقا مصطفی بروید و پس از مباحثه ایشان را ببینید. روز بعد من و مادرم به محلی که پدرم آدرس داده بود رفتیم و حاج آقا مصطفی را که در میان بقیه طلبهها مشخص بود و قد بلند و قیافه خیلی خوبی داشت و به نظرم مدرن و امروزی میآمد دیدیم و با این که روحانی و ملبس بود، اما معلوم بود که با سایر روحانیون و طلاب تفاوت دارد. من رضایت خودم را اعلام کردم و عقد خوانده شد و پس از یک سال ازدواج کردیم. حاج آقا مصطفی انسان خوب و فهمیدهای بود و ما با هم جور بودیم و افکار و عقایدمان با هم هماهنگ بود. با پیش آمدن وقایع انقلاب و تبعید امام و حاج آقا مصطفی به ترکیه و سپس عراق، من هم به همراه همسر امام به نجف رفتم و من نزدیک سه سال پدر و مادرم را ندیدم و در این مدت، امکان تماس تلفنی و حتی نامهنگاری وجود نداشت و من هیچ خبری از پدر و مادرم نداشتم و نمیدانستم در چه وضعیتی هستند، آیا زنده هستند یا نیستند و این وضعیت برای من که در اول جوانی بودم خیلی سخت بود... *شما در زمان تبعید امام و حاج آقا مصطفی در ترکیه به آنجا نرفتید؟ حاج آقا مصطفی خیلی دوست داشت من و بچهها هم به ترکیه برویم و در کنارشان باشیم، اما امام مخالفت کرده و گفته بود شرایط برای آمدن آنها مناسب نیست. این نکته نیز جالب و گفتنی است که مرحوم حاج آقا مصطفی از حضور در نجف و در کنار برخی از روحانیونی که افکار متحجرانهای داشتند ناراحت بود. *شما در نجف، منزل مستقل داشتید یا در منزل امام بودید؟ در اوایل با امام زندگی میکردیم و امام هم خیلی به من علاقه داشت و یادم هست هر هفته که میخواست سر و صورتش را اصلاح کند، به من میگفت بیا رو به روی من بنشین تا در کنار اصلاح کردن با هم حرف بزنیم. آقا در آن زمان خودش سر و صورتش را اصلاح میکرد و علاوه بر کوتاه کردن موهای سر و صورت، موهای پرپشت ابروهایش را که روی چشمش را میگرفت کوتاه میکرد. مژههای امام هم خیلی بلند بود و من به شوخی میگفتم مژههاتان را هم کوتاه کنید. آقا خیلی تمیز و اهل رعایت بهداشت بود، به طوری که ما سر سفره برای ایشان دو تا چنگال میگذاشتیم تا اگر دو نوع غذا در سفره بود، هر کدام را با چنگال جداگانهای بردارد. ایشان این قدر تمیز و اهل مراعات بود که میگفتم من خانوادههای روحانی زیادی را دیدهام، اما شما از همه مدرنتر و امروزیتر هستید. یادم هست یک بار مرحوم حاج احمد آقا پیش ایشان میخواست با دست غذا بخورد که فرمود احمد، اگر میخواهی با دست غذا بخوری، برو بیرون بخور! باز به یاد دارم که خانم در بشقابی که پلو خورده بود و میخواست خربزه بگذارد و بخورد، باز آقا به ایشان تذکر داد. آقا خیلی مرتب و تمیز بود و به عنوان نمونه دیگر، یک میز جلوی درب خانه بود که آقا وقتی وارد منزل میشد، کفشهایش را در میآورد و داخل آن میگذاشت و یک جفت دمپایی برمیداشت و میپوشید. *حاج مصطفی هم مثل امام، مرتب و تمیز و اهل مراعات بود؟ ایشان هم خیلی مراعات میکرد؛ منتها در این زمینه به غیر از من به کس دیگری چیزی نمیگفت و تذکر نمیداد. به هر تقدیر به سؤال قبلی شما برگردم که ما پس از مدتی، در نزدیکی منزل آقا منزلی را گرفتیم و به آنجا رفتیم؛ اما مرتب به خانه آقا و پیش خانم میرفتم و رفت و آمد میکردم و برخی از کارهای منزل امام از جمله اتوکردن لباسهای امام و خانم را انجام میدادم و آقا مقید بود که لباس تمیز و اتوکشیده بپوشد؛ چون هوا گرم بود و قبای تابستانی را زود، زود میشستند و من هم اتو میکردم. امام در ایران هم این رویه را داشت؛ منتها در اینجا اتوکش داشتند و اتو کردن به عهده من نبود. *همانطور که همه میدانند حاج آقا مصطفی در بیرون و با رفقا و دوستانش خیلی شوخی میکرد و اهل مزاح بود؛ آیا در خانه هم همینطور بود؟ همانطور که گفتم آقا مصطفی مثل بقیه آخوندها و روحانیون نبود و خیلی مدرن و امروزی بود و مثل برخی از روحانیون در خیلی از مسائل و موضوعات از جمله حجاب، سختگیری نمیکرد و به من نمیگفت این جوری رو بگیر و یا آنگونه که در میان زنان نجف، بهخصوص زنهای روحانیون متداول و متعارف بود، از من نمیخواست مثل آنها پوشیه بزنم؛ ولی دیگران در این زمینه سختگیری میکردند و اگر بدون پوشیه بیرون میآمدیم، به امام خبر و گزارش میدادند. یادم هست یک روز که پوشیهام را روی صورتم نینداخته بودم، یک روحانی دنبالم آمد و گفت پوشیهات را روی صورتت بینداز، اما من اعتنا نکردم و به راهم ادامه دادم، ولی او دست بردار نبود و تا درب منزل مرا تعقیب کرد و به دنبالم آمد و خانه را شناسایی کرد و بعداً قضیه را به حاج آقا مصطفی گفت، اما حاج آقا مصطفی که اصلاً به این چیزها اعتقاد نداشت، به جای این که دل به دل او بدهد، چند تا بد و بیراه به او گفت. آقا مصطفی اصلاً از وضعیت نجف راضی نبود و میگفت اگر به خاطر امام نبود، در اینجا نمیماندم و به ایران برمیگشتم؛ البته جدا از وضعیت امام، خود ایشان هم اگر به ایران میآمد دستگیر میشد. *اگر ممکن است ماجرای رحلت مشکوک حاج آقا مصطفی را برای ما شرح بدهید. ما یک خدمتکار خانم داشتیم که اصالتاً یزدی بود و وقتی که من ازدواج کردم، پدرم این خانم را برای کمک به من آورد و در نجف هم پیش من بود تا این که وفات کرد و از دنیا رفت. من قضایای شب رحلت حاج آقا مصطفی را از زبان این خدمتکار که به او ننه میگفتیم و زن خیلی فهمیدهای بود و علیرغم بیسوادی، خیلی دانا بود و به همین جهت امام هم به او احترام میگذاشت، نقل میکنم؛ چون خودم مریض بودم و در طبقه پایین منزل پیش بچهها خوابیده بودم. ننه میگفت آن شب وقتی حاج آقا مصطفی به خانه آمد، به من گفت درب خانه را ببند، ولی قفل نکن؛ چون قرار است کسی به ملاقات من بیاید؛ شما هم برو بخواب. ننه میگفت من به اتاقم رفتم، اما نخوابیدم. اتاق ننه رو به روی در خانه بود و میتوانست ببیند چه کسی وارد منزل و یا خارج میشود. حاج آقا مصطفی هم طبق معمول برای مطالعه به کتابخانه خودش در طبقه بالا رفت تا مطالعه کند. عادت حاج آقا مصطفی این بود که از سر شب تا اذان صبح مطالعه میکرد و پس از اذان، نماز صبح را میخواند و میخوابید. آن شب ننه دیده بود چه کسانی پیش آقا مصطفی رفته بودند و همه آنها را شناخته بود و ما هرچه اصرار کردیم اسم از آنها را به ما نگفت. ننه صبح خیلی زود صبحانه حاج آقا مصطفی را برده بود و ایشان را برای خوردن صبحانه صدا زده بود، اما دیده بود ایشان بیدار نمیشود و به همین علت پیش من آمد و گفت هرچه حاج آقا مصطفی را صدا میزنم بیدار نمیشود. من به طبقه بالا رفتم و دیدم حاج آقا مصطفی در حالت نشسته، به روی میز کوچکی که جلویش بود افتاده و خم شده است. من جلو رفتم و آقا مصطفی را از روی میز بلند کردم و روی زمین خواباندم و دیدم بدنش خیلی گرم و از عرق بسیار زیاد، کاملاً خیس و نقاطی از بدنش کبود است. ننه فوری از خانه بیرون رفت تا همسایهها را صدا بزند و کمک بگیرد که دیده بود آقای دعایی در همسایگی ما بود، ننه قضیه را به آقای دعایی گفت و ایشان به همراه چند تن از همسایهها آمدند و حاج آقا مصطفی را به بیمارستان بردند، ولی دیگر کار از کار گذشته و حاج آقا مصطفی از دنیا رفته بود. *واکنش حضرت امام و خانم ایشان نسبت به رحلت حاج آقا مصطفی را توضیح بفرمایید؟ ما از آقا هیچ نوع گریه و زاری و اظهار ناراحتی ندیدیم؛ آقا مردی فوقالعاده و بسیار جدی بود و من کسی مثل ایشان ندیده بودم؛ اما خانم اگرچه در انظار عموم گریه نمیکرد، ولی دور از چشم دیگران در طبقه دوم منزل گریه میکرد و یک شمدی که حاج آقا مصطفی هنگام نماز روی دوشش میانداخت، برمیداشت و روی سینهاش میگذاشت و اشک میریخت و گریه و زاری میکرد. به حسین هم فوقالعاده علاقه داشت و عاشقانه به حسین علاقه و محبت میورزید و حسین در بچگی مدتها پیش ایشان بود و محبت خانم به حسین را من نمیتوانم بیان و توصیف کنم. خازنالملوک، مادر خانم که آن زمان سالانه، هشت، نه ماه به نجف میآمد و پیش ما میماند، به من میگفت حسین را پیش خودت ببر و نگذار اینجا بماند چون خانم از شدت علاقهای که به حسین دارد، نمیتواند به او امر و نهی کند و به تربیتش برسد و حسین هم لوس و ننر میشود و نمیتواند به خوبی درس بخواند؛ چون خانم به حسین میگفت اگر دوست نداری، مدرسه نرو! به همین جهت خازنالملوک به من کمک کرد تا حسین را پیش خودم ببرم و به درس و تکالیف و امور مدرسهاش برسم؛ البته تحمل دوری حسین برای خانم خیلی سخت و مشکل بود. ناگفته نماند که خود آقا هم به حسین و دخترم مریم خیلی علاقه داشت و من یادم هست یکی از دخترهای آقا و عمه بچهها به امام اعتراض کرد که چرا به بچههای من اینقدر علاقه و توجه نشان نمیدهید؟ آقا هم فرمود حسین بچه من و قلب من است. علاقه و محبت امام به بچههای من هم خیلی زیاد و غیرقابل توصیف است. برخورد و التفاتی که امام با بچههای من داشت و با هیچ کس دیگر نداشت و وقتی حسین پیش ایشان میرفت، میگفت بنشین و یک میوه و مثلاً پرتقال بخور تا ببینم که تو خوردی. با مریم هم مثل حسین رفتاری بسیار مهربانانه و ملاطفتآمیز داشت. این علاقه به قدری زیاد بود که خود حاج آقا مصطفی گفت من از علاقه فوقالعاده شما به این بچهها تعجب میکنم. امام هم فرمود اگر نوهدار بشوی، احساس مرا درک میکنی. یادم هست مریم وقتی به سن مدرسه رفتن رسید، حاج آقا مصطفی او را به جای مدرسه رسمی، به آموزشگاه زبان عربی و قرآن که خواهر مرحوم شهید صدر تأسیس کرده بود فرستاد و مریم به خوبی زبان عربی و قرآن را فراگرفت، به طوری که خود خانم صدر آمد و گفت مریم مثل بلبل عربی حرف میزند، چرا شما نمیگذارید به مدرسه برود و درس بخواند؟ قرآن را نیز در همان سن کم خیلی خوب یاد گرفته بود و گاهی پیش آقا میرفت و در حالی روسری ژرژت سفید به سر کرده بود، با لهجه عربی قرآن میخواند که آقا خیلی ذوق میکرد و خوشش میآمد و لذت میبرد. پس از این که مریم زبان عربی را یاد گرفت، برخلاف دخترهای سایر علما و روحانیون به مدرسه رفت و چون از هوش خیلی بالایی برخوردار بود، در درس هم پیشرفت بسیار خوبی داشت. *حاصل ازدواج شما با حاج آقا مصطفی چند تا فرزند است؟ خدا چهار فرزند به من داد که دو تا از آنها از دنیا رفتند و الان تنها حسین و مریم برای من باقی ماندهاند. *علت وفات آن دو تا بچه چه بود و کجا از دنیا رفتند؟ هر دو دختر بودند و یکی در ایران و یکی در نجف از دنیا رفت. اولی چند روز بعد از به دنیا آمدن از دنیا رفت و علتش هم این که اوضاع ما در آن ایام به خاطر مسائل انقلاب خیلی ناجور و نامناسب و دگرگون بود و در همان ایامی که تازه این دختر به دنیا آمده بود، نیروهای دولتی وارد منزل ما شدند و هول و هراس ایجاد کردند و حال خود من خیلی بد و خراب بود و شاید این بچه بر اثر همان مسائل مُرد و از دنیا رفت. دومی هم بلافاصله بعد از تولد و بر اثر یک بیماری کشنده از دست رفت؛ البته برخی به من میگفتند که این فرزندم، پسر بوده و اطرافیانم برای این که من بیش از اندازه ناراحت نشوم، گفتند دختر بوده است. *شخصیت حاج آقا مصطفی چطور بود؟ حاج آقا مصطفی خیلی مدرن و امروزی بود و شباهتی به آخوندهای دیگر نداشت و مثل آخوندها نعلین نمیپوشید و کفشهایش از خارج میآمد و با این اوصاف زندگی کردن در نجف برای او خیلی سخت بود. آقا و حاج آقا مصطفی هر دو عجیب و غریب بودند؛ مثلاً آقا خیلی منظم و دقیق بود و همیشه دقیقاً سر وقت غذا میخورد و در این زمینه این خاطره شنیدنی است که در زمان تبعید آقا در نجف، گاهی من و خانم به ایران میآمدیم و امام تنها بود و حاج آقا مصطفی برای این که ایشان تنها نباشد، پیش امام میرفت و با ایشان غذا میخورد. یک روز حاج آقا مصطفی کمی دیرتر رفت و دید امام غذایش را سر وقت و مطابق معمول خورده و منتظر ایشان نمانده است. بعد از آن، هر روز حاج آقا مصطفی میرفت و موقع غذا خوردن، کنار امام مینشست و فقط نگاه میکرد و لب به غذا نمیزد و امام هم انگار نه انگار، به غذا خوردن ادامه میداد و اصلاً به حاج آقا مصطفی تعارف نمیکرد تا غذا بخورد. پدر و پسر کار خود را بلد بودند. به هر حال آقا و خانم خیلی مرتب و منظم و دقیق بودند؛ چون خانم که اصالتاً تهرانی و امروزی و از یک خانواده اصیل بود و خود آقای خمینی هم اصالت خانوادگی بالایی داشت و برادر ایشان، مرحوم آقای پسندیده هم یک آدم حسابی به تمام معنا بود. *حسین آقا میگفت بعد از رحلت حاج آقا مصطفی اگر جریان انقلاب و مبارزه پیش نمیآمد و فکر و ذهن امام معطوف به این مسائل نمیشد، امام از غصه مرگ حاج آقا مصطفی دق میکرد و از دنیا میرفت. بله، همینطور است و واقعاً آقا علاقه زیادی به حاج آقا مصطفی داشت، ولی سیستم و شخصیت ایشان طوری بود که ناراحتی و غم و غصه خود را بروز نمیداد. *شخصیت و رفتار امام چطور بود؟ آقا هم جزو بهترین شخصیتهایی بود که من دیده بودم. آقا، هم مهربان واقعی بود و هم خیلی امروزی و مدرن بود و یادم هست شبها که برای نماز شب بلند میشد، مقداری سیب و پرتقال توی بشقاب میگذاشتم و میبردم و کنار سجاده ایشان میگذاشتم تا میل کند. من با آقا زندگی کردم و از همه حرکات و سکنات آقا خوشم میآمد و هیچ وقت کاری نکرد که من ناراحت بشوم و خیلی به من علاقه داشت و همانطور که گفتم خیلی تمیز و مرتب بود و یادم هست یک بار گوشه قبایش به ظرف غذا یا چنین چیزی مثل آن خورد که فوری گوشه قبا را بالا زد و به طرف دستشویی رفت و قبا را درآورد و گوشه قبا را شست و برگشت. یک بار به ایشان گفتم شما که در خمین بزرگ شدی، چرا این قدر مدرن و امروزی و تمیز و مرتب هستی؟! ایشان هم میخندید. من با این که مَحرم امام بودم، اما با چادر چیت خانگی پیش ایشان میرفتم و حاج آقا مصطفی به من میگفت چرا با چادر پیش آقا میروی؟! من هم در جواب میگفتم ما در خانواده خودمان اینجوری بودیم و عادت کردیم تا این که احمد آقا ازدواج کرد و خانم ایشان بدون چادر پیش امام میآمد. *حاج آقا مصطفی هم اهل تهجد و شب زندهداری و مناجات بود؟ بله و در کنار این تقیدات، خیلی مدرن و امروزی هم بود؛ بهطوری که وقتی مسافرت میرفتیم، به من میگفت عبا یا همان چادر عربی را از روی سرت بردار! من گمان میکردم قصد شوخی دارد و سر به سر من میگذارد؛ اما دیدم خیلی جدی میگوید وقتی بیرون میآییم، چادر را بردار و روسری به سر کن و خوب و محکم ببند و لباس مناسب بپوش تا راحت باشی و بهراحتی تردد کنی. خودش هم چندان در بند تقیداتی که آخوندها دارند نبود. *در باره ارتباط امام موسی صدر با حاج آقا مصطفی هم خاطره دارید؟ امام موسی صدر خیلی با حاج آقا مصطفی دوست بود و در نجف به منزل ما میآمد و گاهی در منزل ما میخوابید و یادم هست که چون قد بلندی داشت، پاهایش از پتو بیرون میزد. ناگفته نماند که امام موسی صدر عاشق پدرم بود و برای نزدیکتر شدن به پدرم، از خواهرم که آن زمان حدود یازده سال داشت و کوچک بود خواستگاری کرد که پدرم گفت اولاً این دختر هنوز بچه است و ثانیاً با این قد بلند و سر به فلک کشیده تو، شما از نظر ظاهری هم تناسبی با هم ندارید. خواهرم ده سال از من کوچکتر است و درسخوانده است و تحصیلات عالیه دارد و در قم زندگی میکند و الان که من زمینگیر شدهام، تلفنی با هم ارتباط داریم. *اگر زمان به عقب برگردد و خانم معصومه حائری یزدی جوان شود و حاج آقامصطفی دوباره از ایشان خواستگاری کند، آیا جواب ایشان مثبت است؟ حتماً؛ چون حاج آقا مصطفی را خیلی دوست داشتم. کانال عصر ایران در تلگرام بیشتر بخوانید: عروس بزرگ امام خمینی درگذشت؛ معصومه حائری که بود؟